مادر 2 شهيد و خواهر 2 شهيد:
با فرستادن فرزندانم به جبهههاي قدمي براي اسلام برداشتم
جمعي از مديران شهري قزوين شب گذشته با خانواده شهيدان حسين و سعيد احمدي و علي و مهدي رجبلو ديدار و گفتگو کردند.
حاجيه خانم رجبلو، مادر شهيدان احمدي و خواهر شهيدان رجبلو گفت: با فرستادن فرزندانم به جبهههاي جنگ قدمي براي پايداري اسلام برداشتم.
به گزارش اداره روابط عمومي و امور بين الملل شهرداري قزوين؛ حاجيه خانم رجبلو در ديدار جمعي از مديران شهر قزوين افزود: شهدا حق حيات و زندگي داشتند ولي براي دفاع از کشور و اسلام به جبهه رفتند و اگر اينان همت عالي نداشتند کشور در معرض تهديد قرار مي گرفت.
وي ادامه داد: من به خودم اجازه ندادم جلوي فرزندانم را براي رفتن به جبهه ها بگيرم و حالا هم پشيمان نيستم چرا که با فرستادن فرزندانم به جبهه هاي جنگ، قدمي کوچک براي پايداري اسلام برداشتم.
اين مادر و خواهر شهيد در بيان خاطراتي از شهيدانش گفت: آخرين باري که حسين از جبهه به مرخصي آمد، اول رفت يکسري عکس سياه و سفيد پرسنلي گرفت و يکي بزرگ و 6 تا کوچک؛ به حسين گفتم پسرم! چرا عکس رنگي نگرفتي! حسين گفت: اين عکس بدرد طبق چراغم مي خورد من خيلي ناراحت شدم؛ بعدش حسين خيلي سعي کرد تا دلم را بدست آورد. ولي دائم مي گفت من اين بار که بروم نمي دانم خودم مي آيم يا جعبه حامل من .
خانم رجبلو افزود: بعد از شهادت متوجه شديم در اين مرخصي آخر که يک هفته به پايان خدمتش مانده بود به همه فاميل، دوست و آشناها سرکشي کرده است.
اين مادر اظهار کرد: روز شهادت هم پدرشان داخل اتاق خوابيده بود و من اتاق ها را جارو مي زدم که ناگهان صدا درب خانه آمد، رفتم ديدم يکي آمده مي گويد حسين زخمي شده در بيمارستان است، آمدم پدرش را بيدار کردم ولي پدرش مي گفت من همين الان خواب ديدم حسين شهيد شده است.
ناصر گنجي معاون شهردار و از رزمندگان دفاع مقدس و آزاده نيز گفت: من با شهيد سعيد احمدي همرزم بودم که ايشان در عمليات کربلاي 4 شهيد شدند .
فصيحي رامندي:
ملت مديون شهدا و خانواده آنان است
فرج اله فصيحي رامندي، از فرماندهاي جنگ و آزاده و عضو شوراي اسلامي شهر نيز در اين ديدار گفت: دست مادران شهدا را باد بوسيد که اينچين فرزنداني تربيت کردند.
وي خطاب با مادر و خواهر شهيد گفت: شما 2 فرزند و 2 برادر خود را تقديم نظام اسلامي کرديد که جاي تقدير دارد.
فصيحي رامندي اظهار کرد: امروز عزت ،سربلندي ، امنيت و آرامش موجود در کشور مرهون جانفشاني شهدا و صبر خانواده آنان است و ملت مديون شهدا و خانواده آنان است .
وي ادامه داد: ما در هر حال بايد کاري کنيم مديون شهدا نشويم و ادامه دهنده راه شهدا و در حفظ انقلاب باشيم.
گفتني است ؛ سال 82 مقام معظم رهبري و مرحوم امامي استاندار وقت با اين خانواده در منزلشان ديدار و گفتگو کرده بودند که در ابتداي اين بازديد فيلمي از اين ديدار صميمي و خاطره انگيز براي حاضران به نمايش درآمد .
شايان ذکر است در اين ديدار فرج اله فصيحي رامندي، عضو شوراي اسلامي شهر؛ ناصر گنجي، معاون سرمايه گذاري شهرداري؛ سيد علي شفيعي، مدير عامل سازمان آتش نشاني قزوين؛ سعيد ميزاني، مدير عامل سازمان زيباسازي شهرداري قزوين؛ اصغر الهياري مشاور امور ايثارگران شهرداري حضور داشتند.
حسين احمدي، شانزدهم ارديبهشت 1344 در شهر قزوين به دنيا آمد. پدرش صفر، کارگر بود و مادرش کبرا نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. سي و يکم خرداد 1364 با سمت آرپيجيزن در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به کتف و ران، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. برادرش سعيد نيز به شهادت رسيده است.
احمدي، سعيد: هفتم خرداد 1349 در شهر قزوين به دنيا آمد. پدرش صفر، کارگر بود و مادرش کبرا نام داشت. دانشآموز اول متوسطه در رشته تجربي بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365 در امالرصاص عراق به شهادت رسيد. پيکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و سال 1376 پس از تفحص در گلزار شهداي زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش حسين نيز به شهادت رسيده است.
رجبلو، علي: پانزدهم بهمن1337 در شهر قزوين به دنيا آمد. پدرش محمدحسين و مادرش قمر نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. کارگر بود. سال 1360ازدواج کرد و صاحب يک پسر و يک دختر شد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365 در امالرصاص عراق به شهادت رسيد. پيکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال 1376 پس از تفحص در گلزار شهداي زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش مهدي نيز به شهادت رسيده است.
رجبلو، مهدي: دوم فروردين 1346 در شهر قزوين به دنيا آمد. پدرش محمدحسين و مادرش قمر نام داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند. کارگر کارخانه بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و يکم بهمن 1364 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد. برادرش علي نيز به شهادت رسيده است.
وصيت نامه شهدا
بسمالله الرحمن الرحيم
درود بر تو پدر و مادر عزيزم که اينگونه فرزندت را تربيت کردى. رحمت خدا بر شما باد، خدا را شکر مىکنم که در خانوادهاى مسلمان بدنيا آمدم و با چنين پدر و مادر و در چنين زمانى و مکانى با رهبرى امام خمينى بودهام، اگر مدال افتخار شهادت را گرفتم که اگر خدا شفاعت مرا کند، شما را شفيع شوم انشاًالله مادرم اگر مىخواهيد براى من گريه کنيد حق داريد چون جوانى را از دست داديد که برايش زحمت کشيدهايد. اما مادرم و پدرم اين را بدانيد که ما همه امانت خدا را در راهش قربانى کند، مثل ابراهيم که اسماعيلش را به قتلگاه مىبرد تا قربانى در راه خدا کند پس پدر و مادرم! شما سربلند باشيد که خداوند با صابران است ((انا لله و انا اليه راجعون)) و همه از خداييم و به سوى او باز مىگرديم خداوند به همگى خانوادههاى شهدا اجر جزيل و صبر عطا بفرمايد! و روز جزا همگى آنها را با فاطمه زهرا (س) محشور کند مادرم سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانهات پيروز شدى، و فرزند خود را روانه ميدان نبرد کفار و مسلمين کردى و گفتى تو را در راه خدا هديه انقلاب مىکنم. و من به وجود تو مادر افتخار مىکنم که مادرى از سلاله فاطمه زهرا (س) هستى.
مادرم من راهى را که انتخاب کردم درست است، مادرم کوه باش و همچون کوه استقامت کن. لحظهاى از نام خدا و ياد خدا غافل مباش، در راه دين بکوش که هر چه بکوشى باز هم کم است. مادر جان حال وقت آن رسيده است که رسالت زينبوارى خود را نشان دهى. پدر و مادر عزيزم! سعى کنيد برايم گريه نکنيد زيرا بردبارى و صبر شما بيشتر باعث شکست دشمن مىشود.
برادرانم را به دين اسلام تشويق کنيد و بکوشيد که راهم را ادامه دهند. اى مادر عزيزم که بعد از خدا مهربانترين و عزيزترين موجودها نزد من هستى، من به وجود تو مادر افتخار مىکنم که چنين فرزندى را تربيت کردى و تحويل جامعه دادى، درود خدا بر تو اى مادرم که درسى آموختى که جاى پاى خود را در جاى پاى ياران حسينبن على گذاردهام و چه سالم برگردم و چه کشته شوم پيروزى در راه خدا را گرفتهام. پس اى مادرم اينها بر تو افتخارى بزرگ است.
از والدينم خواهانم که شاد باشند زيرا روز عزاى دشمن، و کفار و روز جشن مسلمين است. ما تو اى پدرم که با رنجها مرا بزرگ کردى از شما هم شرمندهام که نتوانستم جوابگوى اين همه زحمات بىکران شما باشم. پدرم شما در گرماى تابستان و در سرماى زمستان که شغلتان بنايى است به سر کار رفتى و سختيها را تحمل کرديد تا خرجى من و برادرانم را دربياورى. و همين طور خواهرانم از روى شما هم شرمندهام که نتوانستم قدر اين همه زحمات شما را بدانم.
پدرم از شما مىخواهم که قدر نايب امام زمان را بدانيد و به جان او دعا کنيد و از او اطاعت کنيد تا به کشور و اسلام ضررى نخورد و انشاالله نگذاريد که او تنها بماند. اما شما برادرانم! برادرم در راه خدا گام بردار که خدا يار شماست دست در راه خدا که بهترين راههاست برويد و کوشنده در اين راه باشيد و همچون کوه استقامت کنيد. و در جلوى دشمنان اسلام ايستادگى کنيد و نگذاريد دشمنان خداى نکرده اسلام را بکوبند. چشمهاى خود را از محرمات بپوشانيد چون شيطان در همه جا هست. از برادرانم مىخواهم که اگر من شهيد شدم راهم را ادامه دهند و نگذاريد اسلحهام زمين بماند و نگذاريد دشمنان حمله کنند. از برادرانم بخصوص برادرم على داداشى اگر شهيد شدم از شما مىخواهم که شيرينى براى من پخش کنيد چون آن شب، شب دامادى من است شب شيرينىخوران است پس شاد باشيد. اما شما خواهرانم! شما بايد همچون زينبوار در صحنه باشيد خواهرم تو زينب زمان باش، خواهر حجاب تو کوبندهتر از خون من است که بر زمين مىريزد و مانند کوه ايستادگى کن در اين راهها موفق باشيد مادرم را تنها نگذاريد .
خواهرم فرزندانتان را در يارى دين تشويق کنيد و بيشتر با قرآن آشنا کنيد فقط يادتان نرود تا آنجا که توانستيد هر شب دو رکعت نماز براى فرج آقا امام زمان (عج) و طول عمر رهبر انقلاب اسلامى امام خمينى بخوانيد. در دعاهاى کميل و توسل شرکت کنيد و رهبر عزيزمان و همچنين اسرا، مجروحين، معلولين و مريضها را دعا کنيد. براى پيدا کردن مفقودين دعا کنيد که هر جا هستند سلامت به خانههايشان برگردند براى شهيدان دعا کنيد که خدا آنها را با شهداى کربلا محشور کند.
والسلام
مهدي رجبلو
---------
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين.
با عرض سلام حضور حضرت مهدى ولى عصر(عج) آقا امام زمان و نايب بر حقش، امام امت، آن پير جماران. اين جانب على رجبلو، اين وصيت نامه را در تاريخ 15 آذر 65 مىنويسم: با عرض سلام خدمت شما پدر و مادر بزرگوارم، من به سهم خودم به وجود شما پدر و مادر افتخار مىکنم که فرزندتان را طورى تربيت کردهايد که به راه اسلام قدم برداشته و باعث شدهايد که در ميان جامعه سربلند باشيد. فرزند شما براى حفظ دين محمد(ص) جهاد کرد.
خدايا! خودت بهتر مىدانى که بعد از شهادت برادر عزيزم، آقا مهدى، ديگر حوصله ماندن داخل شهر را نداشتم. بودن با بعضى از اين مردم که بعد از گذشتن شش سال از جنگ تحميلى هنوز درک اين را پيدا نکردهاند که در اطرافشان چه مىگذرد. خدايا! خودت از نيت من آگاهى و مىدانى براى اين به جبهه آمدم تا سلاح بر زمين افتاده برادرم را بردارم، چون نيت کرده بودم، تداوم بخش راه او باشم و براى اينکه مسلمانم و وظيفه دارم تا به نداى امام امت لبيک بگويم چون سرباز او هستم و هم فرمانده ما که از آقا امام زمان(عج) دستور مىگيرد. آمدم با کفر بجنگم چون اسلام را در خطر ديدم.
پس خدايا! حال که آمدنم مشخص مىباشد اگر واقعا لياقت شهادت خالصانه در راه تو را دارم، آن را نصيبم گردان که با آغوش باز پذيرا باشم. دوست دارم، دومين شهيد خانوادهمان باشم چرا از مرگ هراسان باشم؟ ما بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا که هراسان نمىشود. پدر جان! همان طورى که قبلاً به شما عرض کرده بودم، مرگ جا و مکان ندارد. هر کجا که اجل برسد، همان خواهد شد. وقتى که خبر شهادت مرا آوردند، دلم مىخواهد، خودت شيرينى بدهى و همچنين بر سر مزارم بين مردم نقل پخش کنى.
مىدانم که شما صبر آن را خواهيد داشت. ولى قبل از هر چيز تو را به خدا جواب اين ياوه گويان منافق، اين کوردلان بدگمان به انقلاب و امام را، بده. و کارى بکن که ديگر قدم به خانهمان نگذارند. در مراسم اعلام کنيد که اينگونه افراد نيايند خدا شاهد است که آمدن آنها روح مرا ناراحت خواهد کرد. چون شاهد اين قضيه بودهام، اگر اين افراد درست بشو بودند تا به حال درست مىشدند، اينها نه تنها درست نشدند بلکه جوانها را هم به سوى خود کشاندند.
همسرم! با درک انقلابى خودت به آنها نشان بده که همانند حضرت زينب(س) محکم و استوار هستى. خواهرانم! شما اگر مىخواهيد روحم شاد شود، به جاى گريه و زارى حجاب خود را حفظ کرده که روحم شاد شود. با هر وسيلهاى که مىتوانيد ـ چه مالاً و چه زبانا ـ اين انقلاب را کمک کنيد. به همسرم و پدر و مادر دلدارى دهيد. بيشتر به وصيت برادران آقا مهدى عمل کنيد. جواب منافقين و ضد انقلاب را خودتان بدهيد که ديگر جرئت نکنند، نزد شما حرفى بزنند.
برادرانم! حسين حسين گفتن و فقط و فقط مسلمان بودن کافى نيست. امروز نداى حسين زمان، عزيمت به سوى جبهههاست شعار کافى نيست، بايد عمل کرد؛ پس به سوى جبههها بشتابيد و يارى دين محمد(ص) کنيد که خدا پشتيبان شماست. خدايا، خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. از صحنه روزگار منافقين کور دل و صدام و لشکرش را بردار. آمين يا رب العالمين.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
على رجبلو
---------------------------
علم بياموزيد، هميشه سنگر علم را حفظ کنيد، با دانش و علم آموزي مي توان دهان امپرياليسم را بست؛ با سلاح علم و دانش مي توان جلوي دشمن مستحکم ايستاد و زيربار حرف زور هيچ کس نرفت و فقط از خدا ترسيد.
شهيد حسين احمدي
پايان پيام